واسه تنها و بی کس بودن لازم نیست یه خونه ی پونصد متری داشته باشی و صدات توش بپیچه.گاهی لازمه واسه احساس ِ تنهایی بری تو جمع ِ دل خوشای ِ الکی بشینی و خفه شی تو تنهایی.
روی لبهای ِ خستهت یه لبخند ِ مضحک بذاری و از درون متلاشی بشی.آره
آرزو هستم.
دخترکی که نه گیسوانش طلاییست و نه گونه هایش سرخ.کسی که همیشه تنهاست.
شاید برای همین نامم آرزوست.می توانم همیشه آرزو باشم و آرزو بمانم ... برای همه.
و تنها باشم برای همیشه...
1 نظر:
من از عمق می گریم و بلخند به لب ، او از عمق می خندد و اشک بر چشم
Post a Comment