امروز دقیقا نوزده سالُ یازده ماهُ یک روزِ که تنهام.
May 27, 2010
May 26, 2010
تمام شد
مثلِ همه
یکیشون آروم و کرخت قدمهاش رو برمیداره
هر از گاهی یه نگاه به پشت سرش میندازه
دومی با نگاهِ غرق تمنا ازش میخواد برگرده
اشک میزیزه.
مثلِ آرزو
آروم و کرخت قدمهاش رو برمیداره
هر از گاهی یه نگاه به پشت سرش میندازه
اشک میریزه
آخه ... پشتِ سرِ آرزو هیچکس نیست.
آخ.
آخ.
سعی نکن بفهمی چی میگم
اسارت سخته
سخته اسیرِ مهربونی و نگاه عاشقانه شدن.
اما سخت تر اسیرِ بدی و سختی و تلخی و بی مهری شدنِ.
سخته اسیرِ مهربونی و نگاه عاشقانه شدن.
اما سخت تر اسیرِ بدی و سختی و تلخی و بی مهری شدنِ.
May 25, 2010
May 23, 2010
کاکتوسِ من!
میدونستی تو بهترین و مهربونترینی عزیزم؟
توگلِ منی.فقط یه ذره آروم تر خار فرو کن تو وجودم.مرسی
توگلِ منی.فقط یه ذره آروم تر خار فرو کن تو وجودم.مرسی
May 22, 2010
شما که لاغری چرا میای باشگاه؟!؟
غمِ من این نیست تو منو نمیخوای.غمِ من اینِ که باید تو تنهایی هام دق کنم.باید خفه شم و دم نزنم.
غم من اینِ که باید تنهایی هام رو با تنهایی هام تقسیم کنم.
اینه که برای تخلیه شدن ِ احساسات ِ خفه شدم باید برم باشگاه ِ ایروبیک و بِدوم و بِدوم و بِدوم...این که باید هر روز به یه سوال ِ تکراری جواب بدم.
غم من اینِ که باید تنهایی هام رو با تنهایی هام تقسیم کنم.
اینه که برای تخلیه شدن ِ احساسات ِ خفه شدم باید برم باشگاه ِ ایروبیک و بِدوم و بِدوم و بِدوم...این که باید هر روز به یه سوال ِ تکراری جواب بدم.
چنین بی کس شدن در باورم نیست!
واسه تنها و بی کس بودن لازم نیست یه خونه ی پونصد متری داشته باشی و صدات توش بپیچه.گاهی لازمه واسه احساس ِ تنهایی بری تو جمع ِ دل خوشای ِ الکی بشینی و خفه شی تو تنهایی.
روی لبهای ِ خستهت یه لبخند ِ مضحک بذاری و از درون متلاشی بشی.آره
May 21, 2010
شدنیها کم نیست
گفتم بهت نیاز دارم.به حرفام گوش بده.
گفتی یه لحظه صبرکن.
الان مدتهاست که منو صبر مشغولِ کردنیم.
گفتی یه لحظه صبرکن.
الان مدتهاست که منو صبر مشغولِ کردنیم.
May 20, 2010
باگ ِ کیبردم
شیفت و هفت .. نه واقعا حالم ازت بهم نمیخوره.پاکش میکنم .. شیفت و هشت .. نه نه.قول دادم دیگه نبوسمت .. شیفت و نه .. آره همینه.یه لبخند ِ الکی! ولی نه . اینم خوب نیس .. کاش کیبردم شیفت و ده داشت....
May 18, 2010
پستونک ِ من
نیستی و نبودنت رو انکار میکنم . خودمو گول میزنم و میگم هست . میگم با منه . عین ِ نوزادی که پستونک شو با شیشه شیر اشتباهی میگیره و هیچ وقت سیر نمیشه .. آره ،خودمو گول میزنم.
May 17, 2010
همه ی ِ سهم من از تو همین بود؟
تو انتهای ِ همه ی تنهایی ا .. ته ته ِ زندگی .. حس کوچیک و خار شدن .. حقارت. تنهایی .. یه کاغذ که پر شده از اسم ِ تو.دریغ از یک نگاه عاشقانه از سر ِ ترحم .. حتی یه دوسِت دارم الکی.رنج ِ بی تو بودن لذت بخشه عزیزم.
دیوارهای ِ بی تو
بین ِ چار تا دیوار ِ اتاقم محدود شدم ... هر روز دارن بهم نزدیک و نزدیک تر میشن ... کاش تو یکی از این دیوارا بودی! اونوقت قطعا محدود شدن و له شدن لذت داشت عزیزم.
May 15, 2010
May 14, 2010
باکرهگی
اون شب
وقتی لبت رو به صورتم نزدیک کردی خودم رو عقب کشیدم.ناخواسته.
تو رفتی
من موندم و یک جفت لب باکره!
وقتی لبت رو به صورتم نزدیک کردی خودم رو عقب کشیدم.ناخواسته.
تو رفتی
من موندم و یک جفت لب باکره!
May 13, 2010
من سوراخ نیستم عزیزم
زندگي یعنی این که وقتي من ميرم دوش ميگيرم بر مي گردم تو بگی خوشگل شدي عزيزم.نه وقتي نياز جنسي داشتي
May 12, 2010
شبهای ِ بی تو.
به اندازهی تمام شبهایی که تنهایم گذاشتی دروغگو هستم.عزیزم! فهمیدم که بی تو نمیمیرم. دنیای غریبیست نازنین.
Subscribe to:
Posts (Atom)