یک شبِ سرد.
زمستان.
چه میدانم...شاید هم پاییز..
اصلا چه فرقی میکند؟وقتی تو نیستی...
وقتی اینجا بدون تو،
من سردم..
تنم سرد است.
دستهایم..
...
سرد است
..
و من منزجر از لرزش دستانی که،
روزی قرار بود با گرمای صورتِ تو آرام گیرد.
همان تویِ لعنتی.
یادت نیست.
لابد..
آخ.
زمستان.
چه میدانم...شاید هم پاییز..
اصلا چه فرقی میکند؟وقتی تو نیستی...
وقتی اینجا بدون تو،
من سردم..
تنم سرد است.
دستهایم..
...
سرد است
..
و من منزجر از لرزش دستانی که،
روزی قرار بود با گرمای صورتِ تو آرام گیرد.
همان تویِ لعنتی.
یادت نیست.
لابد..
آخ.
1 نظر:
با صدای تو نخواهم خواند
میدانم از این سرما میلرزند
و من ِ لعنتی
از لرزش صدای تو
...
یخ خواهم زد.
ببخشید دخالت کردم،ولی خیلی قشنگ بود.مخصوصاً ترکیب تیترش.دلم نیومد همینجوری برم.بازم ببخشید
Post a Comment