گفته بودی میمانی؛
نماندی؛
رفتن را آغاز کردی،
درست از لحظهی رسیدن..
نماندی؛
رفتن را آغاز کردی،
درست از لحظهی رسیدن..
آرزو هستم.
دخترکی که نه گیسوانش طلاییست و نه گونه هایش سرخ.کسی که همیشه تنهاست.
شاید برای همین نامم آرزوست.می توانم همیشه آرزو باشم و آرزو بمانم ... برای همه.
و تنها باشم برای همیشه...
2 نظر:
:(
رفتن همه ی ما از همان زمان رسیدن آغاز میشه!!! تفاوت تنها در شیوه ی نگرش ما به این گذر و عبور هست که چه ببینیم، رفتن را؟؟ یا فاصله ی بین آمدن و رفتن را؟ تصمیم با ماست
Post a Comment