اون شب،
تو،
وقتي داشتي ميرفتي.
من،
پشتِ اون پنجره.
تو يادت نيس،
شايد.
برنگشتي نيگام کني اما.
عزيزم!.
بعدِ اون شب،
من،
پشت هر پنجره اي،
ميبينمت تو رو،
لعنت به هر چي پنجرهست.
آخ.
آرزو هستم.
دخترکی که نه گیسوانش طلاییست و نه گونه هایش سرخ.کسی که همیشه تنهاست.
شاید برای همین نامم آرزوست.می توانم همیشه آرزو باشم و آرزو بمانم ... برای همه.
و تنها باشم برای همیشه...
0 نظر:
Post a Comment